حساب کاربری
تماس با ما

کتاب نجات ارداس 1 : وحشی های رام

کتاب نجات ارداس 1 : وحشی های رام

  • 144,000 تومان
  • 126,720 تومان

کتاب نجات ارداس 1 : وحشی های رام

رده سنی دبستان

- یکی از پرفروش های نیویورک تایمز

همه به من می‌گفتند چهره‌ام جدی است؛ شاید چون ظاهرم غمگین و متفکر بود، درست مثل پدرم. در واقع، منظورشان این بود که به زیبایی سوکی نیستم که این برای من اهمیتی نداشت؛ چون من به خواهر بزرگ‌ترم حسودی نمی‌کردم، به او افتخار می‌کردم. شخصیتش هم به همان اندازه زیبا بود؛ معلوم بود که همه همین‌طور فکر می‌کنند.

«این‌جوری بهتره؟» رو به سوکی، به‌پهنای صورتم لبخند زدم تا بداند چه‌قدر خوشحالم که داریم می‌رویم بیرون؛ آن هم وقتی خودش همراهمان بود. این روزها خیلی کم او را می‌دیدیم. تازگی‌ها یک دوست مکاتبه‌ای پیدا کرده بود و وقتی نامه‌هایی با مُهر پستی دِوون برایش می‌آمد، خیلی مرموز رفتار می‌کرد. همه حدس زده بودیم برای کی نامه می‌نویسد. گلوریا، همسایه کناری‌مان، خواهر کوچک‌تری به نام کویینی داشت که نوزده سالش بود و در دوون زندگی می‌کرد. به قول سوکی، هر کی دوست مکاتبه‌ای داشت، خیلی به‌روز بود.

سوکی به‌جز نامه‌نگاری کار دیگری انجام نمی‌داد؛ مثل همه وقت‌هایی که سرگرمی جدیدی پیدا می‌کرد. هر شب که از سر کار می‌آمد، کفش‌های رسمی‌اش را گوشه‌ای پرتاب می‌کرد و به اتاقش می‌رفت تا نامه بنویسد و دیگر بیرون نمی‌آمد. وقتی برای پدر نامه می‌نوشتیم، همه‌چیز فرق می‌کرد. هر کدام از ما جمله خودش را روی کاغذ نامه‌های آبی‌رنگ ارتش می‌نوشت؛ اما سوکی در اتاقش را به روی ما می‌بست. این نامه‌ها مال خود خودش بودند، خودش و کویینی. بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کردم چی به همدیگر می‌گفتند که این‌قدر خصوصی بود و این‌قدر وقتش را می‌گرفت.

وقتی پالتوهایمان را پوشیدیم و ماسک‌های گاز را از جای همیشگی در راهرو برداشتیم، دیگر آماده بودیم که به سینما برویم. هوای عصر، سرد و مرطوب بود و ما خودمان را در شال و کلاه پشمی پیچیده بودیم. دستکش‌های یک‌انگشتی کلیف با بندی به پالتویش دوخته شده بودند و در انتهای آستینش تاب می‌خوردند. کلیف آن‌ها را مثل بال پرنده‌ها به هم زد تا من را بخنداند.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط