حساب کاربری
تماس با ما

کتاب رویازاد آهنین 4 : شوالیه آهنین

کتاب رویازاد آهنین 4 : شوالیه آهنین

  • 312,000 تومان
  • 274,560 تومان

کتاب رویازاد آهنین 4 : شوالیه آهنین 

گزیده‌ای از کتاب

کجا هستم؟
مه مرا احاطه کرده بود و تکه تکه روی زمین می پیچید و همه چیز را در لحافی سفید می پوشاند. هوا خنک و مرطوب بود و سکون آرام صبح گاه را داشت. بوی کاج و سرو را حس کردم و صدای ملایم آب جاری را از جایی بالای سرم میان مه شنیدم. اطرافم را نمی شناختم ولی نمی دانم چرا همه چیز به طرزی مبهم آشنا بود.
کار دیگری نداشتم، پس راه افتادم.
مه به کندی از بین رفت و دریاچه ی سبز کوچکی میان درختان کاج نمایان شد. سروصدای ضعیف مرغابی ها در سکوت طنین می انداخت و چندین پرنده ی سبز و قهوه ای روی آب به سمت پیکری رنگ پریده که در ساحل ایستاده بود، شناور شدند. ایستادم و آهسته نفسی کشیدم. لحظه ای نمی توانستم حرکت کنم؛ می ترسیدم تصویر پیش رویم محو شود و باز هم با سایه ها تنها بمانم.
شلوار و بلوز سفید بر تن داشت و موهای بلند کمرنگ دم اسبی اش به نرمی پشتش آویخته بود. اندام باریکش بیشتر پرانرژی بود تا باوقار و انگشتانش به سرعت نان را تکه تکه می کرد و در آب می ریخت. درخششی دورش بود، هاله ای لرزان از نور که از افسون و قدرت می چرخید. مقابل تاریکی دریاچه و درختان، روشن و واضح و زنده به نظر می رسید؛ همچون نوری که میان سایه ها مشتعل باشد.
لحظه ای تنها او را تماشا کردم که خرده نان در آب می ریزد و به مرغابی هایی که دور آن را می گیرند، لبخند می زند. می دانستم واقعی نیست؛ مگان واقعی به عنوان ملکه ی قدرتمند آهنین در قلمروی آهنین بود. می دانستم یک رویا است، یا شاید مرده و محو شده بودم و هنوز نمی دانستم. ولی باز هم دیدن او قلبم را دیوانه وار به تپش می انداخت و باعث می شد آرزو کنم او را نزدیک بکشم و اجازه دهم آن نور مرا در خود بگیرد. اگر مرا می سوزاند تا دیگر چیزی باقی نماند، سرنوشت خیلی هولناکی بود؟

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط