حساب کاربری
تماس با ما

کتاب یتیمان کوفه بر شانه آفتاب: 11 قصه از تاریخ اسلام

کتاب یتیمان کوفه بر شانه آفتاب: 11 قصه از تاریخ اسلام

  • 4,500 تومان
  • 3,960 تومان

کتاب یتیمان کوفه بر شانه آفتاب: 11 قصه از تاریخ اسلام

نمی‌دانم خواهرم تقدیر من هم این بوده است! چطور نمی دانی؟ هر کس که او را به جنگ فرستاد مسئول خون اوست.

زن دسته‌های سبزی را که روی پارچه ای در کنار پیاده رو کنار هم چیده بود، مرتب ساخت و آهی کشید و گفت: «شاید حق با تو باشد، ولی این را می‌دانم که امام هرگز بی اجاره خدا کاری انجام نمی‌دهد. جنگ صفین هم از این مسئله جدا نیست.

هرگز بی جهت فرزند ابو طالب بزرگان اصحاب را به چنین جنگی نبرده است. حتما لازم بوده است. هر چند تعداد زیادی از مردان ما شهید شدند و خانواده‌ای فراوانی عزادار ماندند که کنار زن گوینده بساط سبزی فروشی اش را گسترده بود. با تنگ حوصلگی و کسی تمسخر گفت: دلت را به همدان زنی حرف‌ها خوش کن؛ این‌ها حرف نیست حقیقت است.كدام حقیقت؟ دعوا بر سر قدرت بود.

قدرت بود پسر ابوسفیان

من باید خلیفهٔ مسلمین باشم، علی هم می‌گوید: خلافت حق من است. این حقیقت ماجراست.

پس غدیر  و آن داستان که پدرانمان برایمان تعریف کردند چی؟ آیا علی می‌گوید من میخواهم ریاست کنم یا می‌گوید امّت باید به راه راست هدایت شوند و به فرمان پیامبر گردن نهند و وصیت رسول خدا را درباره جانشینانش به خاطر آورند؟

پسر ابو سفیان هم می‌گوید میخواهم انتقام خون عثمان را بگیرم و ادعا می‌کند که آن خلیفه را بی شرم و گناه کشته و او بر خود واجب می‌داند که قاتلانش را از میان بردارد.

- مگر پسر ابوسفیان کیست، جز منافقی ریاست طلب که از شام عليه حکومت اسلامی شوریده است؟

سابقۀ اسلامش زیاد است؟

تقوا و پرهیزی در اعمالش دیده می شود؟

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب