حساب کاربری
تماس با ما

کتاب مغز خنیاگر (هنر مهار کردن مغیز و رهایی از آشفتگی ها)

کتاب مغز خنیاگر (هنر مهار کردن مغیز و رهایی از آشفتگی ها)

  • 155,000 تومان

کتاب مغز خنیاگر (هنر مهار کردن مغیز و رهایی از آشفتگی ها)

گزیده‌ای از کتاب

مغز که نیست بازار مکاره شده است انگار تمامی دزدها یک جا بساط کرده اند و هرکس می‌خواهد کالایی را که از خاطره‌ای، منظره‌ای یا حادثه‌ای دزدیده در کنار بلوار روی آسفالت جابه جا کنده شده خیابان با فریادهای پیاپی خود بفروشد. صداها به قدری زیاد و درهم و برهم است و روح خسته و فرسوده ما را آن‌قدر با سوهان آهن ساب ساییده که روانمان همچون پوست پیاز نازک شده است، دل نازک شده‌ایم، خسته‌ایم، خشمگین هستیم و این بازار مکاره لعنتی هم روز و شب نمی‌شناسد می‌ساید، می‌سابد و ما را فرو می‌ریزد... عجیب آنکه در هیاهوی بازار سیاه درون کله خود در حالی که بوی عرق و نفس‌های بدبو فضا را پر کرده ما نیز از خرید کالاهای این دزدها دست برنمی‌داریم مدام می‌خریم و آن‌ها را می‌خواهیم. هر آت و آشغالی را که فکر می‌کنیم لازم داریم هی می‌خریم و هی انبار می‌کنیم. باز دزدها به انبارمان می‌زنند و ما باز کالاهای خودمان را از آن‌ها می‌خریم و صداهای گوش خراش و ناهنجار مغز خود را همراه بار سنگین انباری‌ای که مثل مادر بزرگ‌های قدیمی جرئت دور ریختن هیچ چیزش را نداریم، با خود به دوش می‌کشیم. نقطه پایان این صداهای مزخرف کجاست؟ چگونه باید از شر انبار مزخرف و مشوش مغز خود رهایی یابیم؟ آیا راهی هست؟ آیا از ابتدا مغز ما کارکردش تولید صداهای ناهنجار آشغال فروش‌ها بوده است یا نه مغز ما در ابتدا خیابانی زیبا با گل‌های کاغذی صورتی در اطرافش بوده که صدای دلنشین موسیقی آن هر رهگذری و حتی خودمان را در آن خیابان به صدا در می‌آورده است؟ چگونه باید از این همه آشوب تشویش و اضطراب رها شویم؟ بیایید با هم ابتدا نحوه‌ی کارکرد مغزمان را بشناسیم تا بتوانیم با هم به پاسخ این سوال ها برسیم!

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب