حساب کاربری
تماس با ما

کتاب مادِرلَند : شور و شیرین، از سفر اربعین به روایت فاطمه تقی زاده

کتاب مادِرلَند : شور و شیرین، از سفر اربعین به روایت فاطمه تقی زاده

  • 45,000 تومان
  • 38,250 تومان


توضیحات تکمیلی کتاب

نویسنده

فاطمه تقی زاده

مترجم

-

انتشارات

جمکران

تعداد صفحات

105 صفحه

نوع جلد

شومیز (جلد نرم)

قطع

رقعی

موضوع

حسین بن علی,امام سوم,آرامگاه,زیارت,اربعین,زیارتگاه های شیعه,عراق,سفرنامه هی ایرانی,قرن 14

شابک

9789649737096

تصویرگر،ویراستار و سایر

-


درباره کتاب 

کتاب «مادرلند»به قلم فاطمه تقی زاده ، سفرنامه‌ای معنوی و جذاب از پیاده‌روی اربعین حسینی است،روایت هایی شور و شیرین که شما را به حال و هوای این سفر شگفت انگیز می برد.  نویسنده این سفر را از نگاهی مردم شناسانه بررسی کرده است و ماجراهای آدم هایی را تعریف کرده که از اقصی نقاط دنیا به این سفر آمده اند. ⁩این سفرنامه با جزییات زیبا و تجربیاتی دلنشین همراه است.  نویسنده در این کتاب روایت آدم‌هایی را نوشته است که در پیاده‌روی اربعین، با آن ها برخورد داشته و همراهشان شده است. آدم‌هایی با ملیت‌ها و زبان‌هایی مختلف که شاید به وسعت یک جهان از هم دور باشند، اما کربلا و سرزمینِ مادری به هم نزدیکشان می‌کند.

قسمتی از کتاب

مسیر شلوغ تر از آن است که فکرش را می کردیم. انگار همه زائرها قصد کرده اند سر صبحی بزنند به دل جاده. باید تا شب برسیم به ابتدای مسیر پیاده روی. از نجف تا آنجا صد و هشتادتایی عمود راه است. عمود، اختصاصی ترین واحد شمارش طریق الحسین است. واحد شمارشی که هیچ جای دنیا پیدایش نمی کنی. تمام تیرهای چراغ برق مسیر شماره گذاری شده اند تا بشود رویشان حساب کرد، تا بشود برنامه ریزی کرد و شدت و سرعت پیاده روی را با عدد آن ها سنجید. هر عمود تا عمود بعدی پنجاه متر فاصله دارد و این یعنی باید نه هزار متر پیاده بروی تا برسی به عمود اول. توی راه تا عمود اول، موکب ها خیلی کم اند ولی تا چشم کار می کند، خادم هایی را می بینی که با همه تجهیزات ایستاده اند به پذیرایی. هوای دم غروبشان دلبر است. دلت را می برد و مجبورت می کند هر چه سوژه داری، منگنه کنی به آسمان خوش برورویشان و چیلیک چیلیک عکسشان را بگیری. سوژه روز اولمان بچه ها هستند. دختر و پسرش فرقی نمی کند. همین که خادم باشند، همین که با لب های غنچه شده «اشرب مای یا زائر» بگویند، برایمان کافی است. شب نشده است هنوز. پسر نوزده بیست ساله ای سبز می شود جلوی راهمان. از سید درباره جای خوابمان می پرسد که داریم یا نه؟ جواب «لا»ی سید را که می شنود، گل از گلش می شکفد. دو پایش را می کند توی یک کفش که الا و بلا خوش داریم امشب مهمان خانه ما باشید. با انگشت، موتور سه چرخه اش را نشانمان می دهد که خیالمان بابت وسیله ایاب و ذهاب راحت شود. خواهر کوچک ترش را هم آورده تا خانم ها معذب نباشند توی راه. اولش کمی من من می کنیم، اما چند دقیقه بعد خودمان را توی موتور سه چرخه ای می بینیم که تمام عمودهای طی شده از صبح را دارد عقب عقب برمی گردد. رفیق سادات ملودی پت و مت را تکرار می کند و ما ریسه می رویم از خنده.

*



نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط