کتاب حاضر، داستانی است که در آن رابينسون کروزو در آگوست سال 1651، سفری دريايی را آغاز میکند. اما والدينش با اين کار مخالفاند و از او میخواهند که يک حرفه ،
بهخصوص حقوق، را پی بگيرد. بعد از سفری پرآشوب و شکسته شدن کشتی در طوفان، اشتياق و ميل شديد کروزو به دريا همچنان باقی میماند و او دوباره راهی سفر دريايی
ديگری میشود. اين سفر هم، پايان فاجعه باری دارد چراکه کشتی توسط دزدان دريايی تصاحب میشود و کروزو نيز به اسارت يکی از بومیهای آفريقايی درمیآيد. دو سال بعد، او
به همراه پسری به نام زيوری با قايقی از آنجا میگريزد و ناخدای يک کشتی پرتغالی در سواحل غربی آفريقا که به مقصد برزيل در حرکت است، رابينسون را نجات میدهد. کروزو،
پسرک را به ناخدا میفروشد و مزرعهای برای خود دستوپا میکند.