حساب کاربری
تماس با ما

کتاب بزن به جاده

کتاب بزن به جاده

  • 81,000 تومان
  • 71,280 تومان

گزیده ای از کتاب بزن به جاده

راستش مشکل از شش ماه پیش شروع شد؛ توی همان سه هفته‌ی عجیبی که مدرسه در زمان بین جشن شکرگزاری و تعطیلات زمستانه باز بود. در طول آن مدت برایس بِنِدیکت به دلایلی نامعلوم دِریک، برادر کوچک شنیس را اذیت می‌کرد. برایس دوست سابق اسکوب بود (ماماجی همیشه می‌گفت: «تا وقتی با هم دوست بودین که برایس رفت تو خط فوتی‌بال و یهو احساس کرد از دماغ فیل افتاده.»)
دریک صَرع دارد؛ البته بیماری‌اش تا قبل از مسخره‌بازی‌های برایس، خیلی اهمیت نداشت.
اوایل، مسئله خیلی هم جدی نبود؛ مثلاً چند دفعه وقتی اسکوب، شنیس و دریک توی کافه‌تریا سرِ میز نشسته بودند، برایس راهش را طوری کج کرد که از بغل آن‌ها رد شود. بعد آرام زد پس کله‌ی دریک و عربده کشید: «چه خبرها دِری‌جون؟» جوری که کل کافه‌تریا صدایش را شنیدند. چند روز این کار را تکرار کرد؛ بعدش این ضربه‌های آرام تبدیل شد به هُل دادن و بعد هم سیلی زدن. یک بار برایس آن‌قدر محکم دریک را زد که او از درد فریاد کشید.
یکی از معلم‌ها نزدیکشان بود؛ ولی حواسش به آن‌ها نبود. (اگر حواسش بود که به احتمال زیاد برایس اصلاً این کار را انجام نمی‌داد.) بعد که معلم برگشت ببیند چه اتفاقی افتاده، برایس غیبش زده و دریک هم هیچی نگفته بود. در نتیجه بقیه هم هیچی نگفتند. روز بعد، برایس دریک را توی راهرو گیر انداخت که دوباره اذیتش کند. اسکوب درست زمانی به آن‌ها رسید که بازوهای دریک به طور غیرارادی به لرزش افتاده و باعث شده بود همه‌ی همه‌ی کتاب‌هایی که دستش بود، بیفتند زمین.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط