حساب کاربری
تماس با ما

کتاب بادبادک باز

کتاب بادبادک باز

  • 210,000 تومان
  • 184,800 تومان

کتاب بادبادک باز

ماشین خاکستری آقای طاهری را دو ردیف آن طرف تر از مال خودمان ، کنار کیوسکی که انبه می فروخت ، دیدم. ثریا تنها بود و کتاب می خواند. امروز با پیراهن سفید  تابستانی و بلند .
با کفش صندل. موهایش را از پشت به شکل لاله جمع کرده بود. قصد این بود که باز هم فقط از جلویش رد شوم و خیال کردم  رد شدم که یک دفعه دیدم کنار رومیزی سفید آقای طاهری ایستاده ام و از این طرف بیگودی ها  و کراوات های کهنه ، به ثریا چشم دوخته ام . سرش را بلند کرد.
گفتم( سلام. ببخشید مزاحم شدم ، قصد مزاحمت نداشتم .)
(سلام.)
گفتم ( امروز تیمسار صاحب تشریف ندارند؟) گوش هایم داشتند داغ می شدند. قادر نبودم به چشم هایش نگاه کنم.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط