حساب کاربری
تماس با ما

کتاب آزادی معنوی

کتاب آزادی معنوی

  • 136,000 تومان
  • 122,400 تومان

کتاب آزادی معنوی

آزادی معنوی مجموعه‌ای است مشتمل بر پانزده سخنرانی از استاد شهید آیة‌اللّه‌ مطهری که در زمانها و مکانهای مختلف ایراد شده‌اند و وجه مشترک همه آنها این است که موضوع آنها مسائل معنوی و مربوط به خودسازی و تزکیه نفس است.
مطالب کتاب در هشت فصل مرتب شده است و هر فصل شامل یک یا چند سخنرانی است. تاریخ و مکان ایراد هر سخنرانی در ابتدای فصل مربوط ذکر شده است.
این فصل شامل دو سخنرانی است كه اولی در 4 مهر 1348 شمسی مطابق 13 رجب 1389 قمری و دومی یك هفته بعد در حسینیه ی ارشاد ایراد شده است.
بسم اللّه الرحمن الرحیم.
الحمد للّه ربّ العالمین بارئ الخلائق اجمعین والصلاة والسّلام علی عبداللّه و رسوله و حبیبه و صفیّه، سیّدنا و نبیّنا و مولانا ابی القاسم محمّد صلی الله علیه و آله و علی اله الطّیّبین الطّاهرین المعصومین، اعوذ باللّه من الشّیطان الرّجیم:
قُلْ یا أَهْلَ اَلْكِتابِ تَعالَوْا إِلی كَلِمَةٍ سَواءٍ بَیْنَنا وَ بَیْنَكُمْ أَلاّ نَعْبُدَ إِلاَّ اَللّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَیْئاً وَ لا یَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اَللّهِ [1]. موضوع بحث ما «آزادی معنوی» است. مجموع مطالبی كه امشب در این محفل مقدس می خواهم عرض كنم، یكی این است كه آزادی چیست، دیگر اینكه آزادی بر چند قسم است، كه ما البته تحت عنوان دو قسم ذكر خواهیم كرد: آزادی معنوی و آزادی اجتماعی؛ و در مرحله ی سوم درباره ی وابستگی این دو نوع آزادی به یكدیگر یعنی درباره ی اینكه آیا مثلاً آزادی معنوی بدون آزادی اجتماعی میسر هست یا نه، و بالعكس آیا آزادی اجتماعی بدون آزادی معنوی میسر هست یا نه، و بیشتر در قسمت دوم بحث می كنیم، یعنی وابستگی آزادی اجتماعی به آزادی معنوی.
كلمه ی «مولا»
در مقدمه ی سخنم مطلبی را به مناسبت امروز كه روز ولادت مولای متقیان علی علیه السلام است و من به همین مناسبت این بحث را انتخاب كردم، عرض می كنم. از جمله كلماتی كه ما زیاد درباره ی وجود مقدس ایشان استعمال می كنیم كلمه ی «مولا» است:
«مولای متقیان» ، «مولی الموالی» و گاهی «مولا» به طور مطلق: «مولا» چنین فرمود، به قول «مولا» چنین. این كلمه را اول بار شخص مقدس رسول اكرم درباره ی علی علیه السلام در آن جمله ی معروف كه شیعه و سنی درباره ی آن اتفاق نظر دارند اطلاق كرد، فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ [1]آن كه من مولای او هستم، این علی (كه من دست او را بلند كرده ام) مولای اوست. بگذریم از اینكه در قرآن هم آیه ای هست كه این كلمه در آن به كار رفته و در تفسیر آن وارد شده مقصود علی علیه السلام است، آنجا كه می فرماید: فَإِنَّ اَللّهَ هُوَ مَوْلاهُ وَ جِبْرِیلُ وَ صالِحُ اَلْمُؤْمِنِینَ [2]ولی این جمله ای كه عرض كردم نصّ صریح رسول اكرم است.
كلمه ی مولا یعنی چه؟ امشب نمی خواهم درباره ی كلمه ی مولا زیاد صحبت كنم.
همین قدر اجمالاً عرض می كنم كه مفهوم اصلی این كلمه «قرب» و «دُنوّ» است. در مورد دو چیز كه پهلوی یكدیگر و متصل به یكدیگر باشند، كلمه ی «ولاء» یا «وَلیّ» یا كلمه ی «مولا» به كار برده می شود و لهذا غالباً در دو معنی متضاد به كار می رود. مثلاً به خداوند اطلاق مولا نسبت به بندگان شده است و بالعكس؛ به آقا هم اطلاق شده و به غلام هم گفته می شود. یكی از معانی كلمه ی «مولا» كه مقصودم همین است، «مُعتِق» یعنی آزادكننده است. به كسی كه آزاد می شود «مُعتَق» می گویند. كلمه ی مولا، هم به «مُعتِق» اطلاق شده است و هم به «مُعتَق» ؛ یعنی هم به آزادكننده مولا می گویند، هم به آزادشده.
اینكه رسول اكرم فرمود: مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ مقصود چیست؟ مقصود كدامیك از معانی مولا است؟ من نمی خواهم بگویم كه چه معنایی از نظر عقیده ی خودم در اینجا درست است، ولی به مناسبت بحثم عرض می كنم ملاّی رومی همین حدیث را در مثنوی آورده و یك ذوقی به خرج داده است و از كلمه ی مولا معنی «مُعتِق» یعنی آزادی بخش را گرفته است. ظاهراً در دفتر ششم مثنوی است. داستان معروفی دارد؛ داستان قاضی خیانتكار و زن، كه قاضی می خواهد در صندوق مخفی بشود، او را مخفی می كنند و به دوش حمّال می دهند. بعد قاضی به آن حمال التماس می كند كه هرچه می خواهی به تو می دهم، تو برو و معاون مرا خبر كن تا بیاید این صندوق را بخرد. معاون او را خبر می كنند، می آید صندوق را می خرد و او را آزاد می كند. بعد ملا از اینجا گریز می زند، می گوید: همه ی ما در صندوق شهوات تن زندانی هستیم ولی خودمان نمی دانیم، احتیاج به آزادكننده ای داریم كه ما را از این صندوق شهوات نفس و بدن نجات بخشد، انبیاء و مرسلین آزادكننده و نجات بخش هستند.
سپس می گوید:
زین سبب پیغمبر با اجتهاد                              نام خود وانِ علی مولا نهاد
گفت هركس را منم مولا و دوست                ابن عمّ من علی مولای اوست
كیست مولا، آن كه آزادت كند                          بند رقّیت ز پایت بر كَنَد
این واقعاً یك حقیقتی است؛ یعنی قطع نظر از اینكه معنی جمله ی مَنْ كُنْتُ مَوْلاهُ فَهذا عَلِیٌّ مَوْلاهُ همین باشد یا نباشد، یعنی پیغمبر كه خودش و علی را «مولا» نام نهاد به اعتبار آزادی بخشی بود یا نبود، این خود حقیقتی است كه هر پیغمبر برحقی برای آزاد كردن مردم آمده است و خاصیت هر امام برحقی همین جهت بوده است.
معنی «آزادی»
حال ببینیم معنی آزادی چیست. این آزادی و آزادگی كه می گویند یعنی چه؟ آزادی یكی از لوازم حیات و تكامل است، یعنی یكی از نیازمندیهای موجود زنده آزادی است. فرق نمی كند كه موجود زنده از نوع گیاه باشد یا از نوع حیوان و یا از نوع انسان، به هرحال نیازمند به آزادی است. منتها آزادی گیاه متناسب با ساختمان آن است، آزادی حیوان طور دیگری است، انسان به آزادیهای دیگری ماورای آزادیهای گیاه و حیوان نیاز دارد. هر موجود زنده خاصیتش این است كه رشد می كند، تكامل پیدا می كند، متوقف نیست، سر جای خودش نایستاده است. جمادات كه رشد و تكامل ندارند، نیازمند به آزادی هم نیستند. اصلاً آزادی برای جمادات مفهوم ندارد. ولی گیاه باید آزاد باشد. موجودات زنده برای رشد و تكامل به سه چیز احتیاج دارند: 1. تربیت 2. امنیت 3. آزادی.
تربیت عبارت است از یك سلسله عوامل كه موجودات زنده برای رشدشان به آنها احتیاج دارند. مثلاً یك گیاه برای رشد و نموّش به آب و خاك احتیاج دارد، به نور و حرارت احتیاج دارد. یك حیوان احتیاج به غذا دارد و یك انسان تمام احتیاجات گیاه و حیوان را دارد، بعلاوه ی یك سلسله احتیاجات انسانی كه همه ی آنها در كلمه ی «تعلیم و تربیت» جمع است. این عوامل به منزله ی غذاهایی است كه باید به یك موجود زنده برسد تا رشد كند. باور نكنید كه یك موجود زنده بتواند بدون غذا رشد كند. قوه ی غاذیه یكی از لوازم زندگی موجود زنده است.
دومین چیزی كه موجود زنده به آن احتیاج دارد امنیت است. امنیت یعنی چه؟ یعنی موجود زنده چیزی را در اختیار دارد، حیات دارد، لوازم و وسایل حیات را هم دارد؛ باید امنیت داشته باشد تا آنچه را دارد از او نگیرند؛ یعنی از ناحیه ی یك دشمن و یك قوه ی خارجی، آنچه دارد از او سلب نشود. انسان را درنظر می گیریم.
انسان، هم به تعلیم و تربیت احتیاج دارد و هم به امنیت؛ یعنی جان دارد جانش را از او نگیرند، ثروت دارد ثروتش را از او نگیرند، سلامت دارد سلامتش را از او نگیرند، آنچه را دارد از او نگیرند.
سومین چیزی كه هر موجود زنده ای به آن احتیاج دارد آزادی است. آزادی یعنی چه؟ یعنی جلوی راهش را نگیرند، پیش رویش مانع ایجاد نكنند. ممكن است یك موجود زنده امنیت داشته باشد، عوامل رشد هم داشته باشد ولی درعین حال موانع جلوی رشدش را بگیرند. فرض كنید كه شما می خواهید گیاهی را رشد بدهید.
علاوه بر همه ی شرایط دیگر، باید محیط برای رشد او از نظر عدم موانع مساعد باشد، مانعی در كار نباشد كه جلوی رشدش را بگیرد. مثلاً یك درخت وقتی می خواهد رشد كند باید جلویش فضای بازی باشد. اگر شما نهالی را در زمین بكارید درحالی كه بالای آن یك سقف بزرگی باشد، ولو این نهال نهال چنار باشد، امكان رشد برای آن نیست.
هر موجود زنده ای كه می خواهد راه رشد و تكامل را طی كند، یكی از احتیاجاتش آزادی است. پس آزادی یعنی چه؟ یعنی نبودن مانع. انسانهای آزاد
انسانهایی هستند كه با موانعی كه در جلوی رشد و تكاملشان هست مبارزه می كنند و تن به وجود مانع نمی دهند. این هم تعریف مختصری از آزادی.
اقسام آزادی
انسان كه یك موجود خاصی است و زندگی او زندگی اجتماعی است و علاوه بر این در زندگی فردی خود موجود تكامل یافته ای است و با گیاه و حیوان بسیار تفاوت دارد، گذشته از آزادیهایی كه گیاهان و حیوانات به آنها نیازمندند یك سلسله نیازمندیهای دیگری هم دارد كه ما آنها را به دو قسم منقسم می كنیم. یك نوع آزادی اجتماعی است. آزادی اجتماعی یعنی چه؟ یعنی بشر باید در اجتماع از ناحیه ی سایر افراد اجتماع آزادی داشته باشد، دیگران مانعی در راه رشد و تكامل او نباشند، او را محبوس نكنند، به حالت یك زندانی درنیاورند كه جلوی فعالیتش گرفته شود، دیگران او را استثمار نكنند، استخدام نكنند، استعباد نكنند، یعنی تمام قوای فكری و جسمی او را در جهت منافع خودشان به كار نگیرند. این را می گویند آزادی اجتماعی. خود آزادی اجتماعی هم می تواند انواعی داشته باشد كه فعلاً كاری با آن نداریم. پس یكی از اقسام آزادی، آزادی اجتماعی است كه انسان از ناحیه ی افراد دیگر آزاد باشد.
یكی از گرفتاریهای زندگی بشر در طول تاریخ همین بوده است كه افرادی نیرومند و قدرتمند از قدرت خودشان سوء استفاده كرده و افراد دیگری را در خدمت خودشان گرفته اند، آنها را به منزله ی برده ی خودشان قرار داده اند و میوه ی وجود آنان را كه باید متعلق به خودشان باشد به نفع خود چیده اند.
می دانید كلمه ی «استثمار» یعنی چه؟ یعنی چیدن میوه ی دیگری. هركسی وجودش مثل یك درخت پرمیوه است. میوه ی درخت وجود هركسی یعنی محصول كار و فكرش، محصول فعالیتش، محصول ارزشش باید مال خودش باشد. وقتی كه افرادی كاری می كنند كه محصول درخت وجود دیگران را به خودشان تعلق می دهند و میوه های وجود آنها را می چینند، می گویند این فرد فرد دیگر را استثمار كرده است. یكی از گرفتاریهای بشر در طول تاریخش همین بوده است كه فردی فرد دیگر را، قومی قوم دیگر را استثمار می كرده، به بردگی خود می كشیده است یا حداقل برای اینكه میدان برای خودش باز باشد میدان را از او می گرفته است؛ او را32 استثمار نمی كرده، ولی میدان را از او می گرفته است. مثلاً فرض كنید زمینی بوده است متعلق به دو نفر، هر دو از زمین استفاده می كرده اند. آن كه قویتر و نیرومندتر بوده، برای اینكه میدان خودش وسیعتر باشد زمین دیگری را از او می گرفته و او را از زمین بیرون می كرده است، و یا او را هم با زمین در خدمت خود می گرفته كه این اسارت و بردگی نام دارد

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط