کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 12:ملاقات با هیولای برفی
«جرونيمو استيلتن»، موش زيرك و خوشفكر و سردبير جريده
«جوندگان» به درخواست دوست قديمياش پروفسور
«الكتريك نيچه» به قله اورست سفر ميكند. اين سفر، سفري خطرناك و ط..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 14:تعطیلات در هتل ژنده پندهلبولوچهام آويزان شد. آخر مگر من چهکار کرده بودم که گرفتار پینکی پیک شده بودم؟ خيلي روي مخ بود. بدجوري اعصابخُردکن بود. میتوانست يک موشِ کاملاً معمولي را آنقدر ديوانه کند که مرگِموش ..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 1: چشم زمردین، جواهر گمشده
گروه سنی 7 تا 13 سالباز هم دیرم شد!«پفک پنیری به دادم برس!» ساعت نُه صبح بود و من،
جرونیمو استیلتُن، دوباره دیر میرسیدم سرِ کار! در کمتر از یک دقیقه، از
تختخواب قِل خوردم پایین..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 3:پنجه ت رو بکش، کله پنیری!
همهچیز از آن روز صبح شروع شد. داشتم میرفتم اداره که یک پیرزن جلویم را
گرفت. نه اشتباه نکنید. نمیخواست ساعت بپرسد یا ازم امضا بگیرد. ایوای!
راستی بهتان گفتهبودم؟ من یک نویس..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 4:اسم من استیلتن است، جرونیمو استیلتن!از موسیقی راک با صدای بلند خوشم نمیآید. لباسهای خالخالی یا راهراه یا روشن تنم نمیکنم. و همیشهی خدا یک برش پنیر آمریکایی ساده را به یک قالب پنیر فلفلی تند هالپانو ترجیح می..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 5:معمای موشالیزاآهی کشیدم و گفتم: «هیچجا سوراخموشِ خودِ موش نمیشه.» دیروقت بود و از اینکه برگشته بودم خانه خوشحال بودم.ولی وقتی از راهپلهی جلویی خانه بالا رفتم، فوری فهمیدم یک جای کار میلنگد.چرا درِ خانه..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 7:شبح متروجوندهها همدیگر را هل میدادند و کنار میزدند. وایسادم عقب. بله! من هم دوست داشتم جان عزیزم را بردارم و بزنم به چاک. ولی نمیخواستم زیر دستوپنجهی جمعیت لِه شوم و کنسرو موش بیرون بیایم.همان لحظه پیر..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 8: پیتزای داغ برای کنت اشرف زاده
چند ثانیه بعد زنگ زدم به خواهرم، تِهآ. گفتم: «همینالان تراپولا بهم زنگ
زد. فکر کنم توی دردسر افتاده.»خواهرم جیر کرد: «من رو از خواب ناز بیدار
کردی که همین رو بهم بگی؟ داشتم یه..
کتاب مدرسه ی عجیب و غریب 10 : خانم مارکوزه راهنمای موزهخانم مارکوزه ما را به اتاقی برد که روی تابلویی که به دَرش بود نوشته بود "حیوانهای زنده! " ما رفتیم توی اتاق و یکعالمه حیوان توی قفس دیدیم. مار، لاکپشت، قورباغهی سمی آمریکای شمالی، و بزمج..