کتاب ماجراهای کریتر (راستش را بگو!)کریتر کوچولو عادت نداشت راست بگوید گاهی هم همهی واقعیت را نمیگفت. یک روز قرار شد همه هواپیماهایشان را بیاورند تا در نمایش هوایی شرکت کنند. کریتر کوچولو گفت که بابا بزرگش هواپیما دارد، ولی نگفت که منظورش ماکت هواپی..
کتاب ماجراهای کریتر (عجب شانسی!)کریتر کوچولو سکه ای را از روی زمین برمیدارد.اول فکر میکند که سکه برایش شانس میآورد ولی بعد پشت هم بدشانسی میآورد و …..
کتاب ماجراهای کریتر (فقط من و بابام)همراه بابام رفتیم اردو .بابام رانندگی کرد چون من خیلی کوچکم ولی خیلی کارها بلدم. چوب جمع کردم تا آتش درست کنیم.به بابام کمک کردم تا چادر بزنیم ولی.....
کتاب ماجراهای کریتر (قدر چیزهایت را بدان!)کریتر کوچولو هر چیزی را که میبیند، میخواهد. لباس، کفش ،قایق، بستنی و خلاصه هر چیزی را که بقیه دارند میخواهد و اصلا چیزهایی را که دارد دوست ندارد. تا اینکه یک روز.....
کتاب ماجراهای کریتر (مامانم گم شده!)من و مامانم رفتیم خرید. خیلی شلوغ پلوغ بود و مامانم گم شد. نمیدانستم چطوری پیدایش کنم. اول میخواستم گریه کنم ولی بعد به جای گریه کردن رفتم توی یک مغازه و.....
کتاب ماجراهای کریتر (من و داداش کوچولویم)من و مامانم رفتیم خرید. خیلی شلوغ پلوغ بود و مامانم گم شد.نمیدانستم چطوری پیدایش کنم اول میخواستم گریه کنم. ولی بعد به جای گریه کردن رفتم توی یک مغازه و.....
کتاب ماجراهای کریتر (من و دوستم)من دوست خیلی خوبی دارم. گاهی به خانهی هم میرویم و با هم بازی میکنیم. دوچرخه سواری، قایم موشک، بسکتبال... از مامان اجازه گرفتم که دوستم را دعوت کنم چون دوست ندارم تنهایی بازی کنم ولی.....
کتاب ماجراهای کریتر (من و مامانم)من خیلی دوست دارم به مامانم کمک کنم ولی نمی دانم چرا خراب کاری میکنم.من و مامانم رفتیم شهر و بلیت قطار را من خریدم ولی گمش کردم.بعد رفتیم موزه و این تازه اول ماجرا بود.....
کتاب ماجراهای کریتر (من کوچک نیستم!)من میخواهم بروم توی جنگل چادر بزنم و بخوابم. مامانم میگوید که من یک کم برای این کار کوچکم و باید در حیاط چادر بزنم. فکر بدی هم نیست برای همین یک جای خوب برای چادر زدن پیدا میکنم ... ...
کتاب ماجراهای کریتر (منم میخوام)من یک خواهر کوچک دارم. هرچه داشته باشم او هم میخواهد.اسکیت برد سوار میشوم او هم میخواهد. موشک کاغذی درست میکنم او هم میخواهد. خلاصه هر کاری میکنم میگوید: پس من چی؟داشتم از دستش خسته میشدم که.....
کتاب ماجراهای کریتر (نی نی)مامان نی نی کوچولو به دنیا آورده و امروز او را به خانه میآورند. من خیلی خوشحالم و توپ و اسباب بازیهایم را آوردم تا به او نشان دهم. میخواهم با او بازی کنم و برایش داستان بخوانم، ولی نی نی کوچولو اصلا حواسش به من نیست. تاز..
کتاب ماجراهای کریتر (وقتی بزرگ شدم)وقتی بزرگ شوم یک ورزشکار درست و حسابی میشوم. شاید دلقک شدم یا رانندهی کامیون یا دکتر، اصلا پلیس میشوم.شاید هم.....