درباره کتاب دستشویی ناخدای کوچکاو شمشیرش را از کمربندش بیرون می آورد و به سرعت به سمت دستشویی اش می رود!ناخدای ما فریاد می زند: «آماده سوار شدن شوید.» او شلوارش را پایین می کشد و برروی دستشویی اش که شبیه دستشویی های دیگر است می نشیند. اما دستشوی..
کتاب فرانکلین دروغ می گویددوستان فرانکلین خیلی کارها بلدند؛ خرس میتواند از درخت بالا برود. شاهین میتواند پرواز کند و در آسمان اوج بگیرد. فرانکلین هم خیلی کارها بلد است، اما وقتی با دوستانش حرف میزند، یادش میرود چه کارهایی بلد است انجام..
درباره کتاب من انسان هستم- کتابی درباره همدلیمن می توانم با حرف هايم، اعمالم و حتی سكوتم ديگران را ناراحت كنم.گاهی من هم از دست ديگران ناراحت می شوم.ممكن است از چيزهايی كه هنوز متوجهشان نمی شوم بترسم.و از امتحان كردن چيزهای جديد واهمه داشته باشم..