کتاب داستان های غصه و شادی1: یک روز بدون بازی و پچ پچمامان نهنگ به تنی کوچولو گفت: «می روم وسط دریا، کار دارم ، تو کنار خشکی بازی کن تا برگردم»تنی دلش نمی خواست تنها کنار ساحل بماند.با ناراحتی به مامانش گفت: «اگه من را با خودت نبری، باهات قهر می کنم...