کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 3:پنجه ت رو بکش، کله پنیری!
همهچیز از آن روز صبح شروع شد. داشتم میرفتم اداره که یک پیرزن جلویم را
گرفت. نه اشتباه نکنید. نمیخواست ساعت بپرسد یا ازم امضا بگیرد. ایوای!
راستی بهتان گفتهبودم؟ من یک نویس..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 4:اسم من استیلتن است، جرونیمو استیلتن!از موسیقی راک با صدای بلند خوشم نمیآید. لباسهای خالخالی یا راهراه یا روشن تنم نمیکنم. و همیشهی خدا یک برش پنیر آمریکایی ساده را به یک قالب پنیر فلفلی تند هالپانو ترجیح می..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 5:معمای موشالیزاآهی کشیدم و گفتم: «هیچجا سوراخموشِ خودِ موش نمیشه.» دیروقت بود و از اینکه برگشته بودم خانه خوشحال بودم.ولی وقتی از راهپلهی جلویی خانه بالا رفتم، فوری فهمیدم یک جای کار میلنگد.چرا درِ خانه..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 7:شبح متروجوندهها همدیگر را هل میدادند و کنار میزدند. وایسادم عقب. بله! من هم دوست داشتم جان عزیزم را بردارم و بزنم به چاک. ولی نمیخواستم زیر دستوپنجهی جمعیت لِه شوم و کنسرو موش بیرون بیایم.همان لحظه پیر..
کتاب ماکاموشی، جزیره ی جوندگان جسور 8: پیتزای داغ برای کنت اشرف زاده
چند ثانیه بعد زنگ زدم به خواهرم، تِهآ. گفتم: «همینالان تراپولا بهم زنگ
زد. فکر کنم توی دردسر افتاده.»خواهرم جیر کرد: «من رو از خواب ناز بیدار
کردی که همین رو بهم بگی؟ داشتم یه..
کتاب موش خبر نگار تعطیلات با طعم پنیر بوگندورمان کودکان-گروه سنی بکتابهای بنفشهیک روز بعد از ظهر در دفتر کارم نامه ای از دایی پوزه گدا دریافت کردم.او میخواست هر چه زودتر من را ببیند من هم بی معطلی به قلعهی پوزه گدایان رفتم، دل خوش به اینکه به..