کتاب جادوی چپکی 1: حیوان ترکیبیگزیدهای از کتابآنها به بالای تپه رسیدند، به ساختمانی با آجرهای قرمز که دورش غلغله بود از بچه. الیوت ایستاد و با حالتی نمایشی دستش را به طرف ساختمان تکان داد: «رسیدیم، مدرسهی جادوی دان ویدِل.» بعد گفت: «اونجا رو ببی..