حساب کاربری
تماس با ما

کتاب عین الحیات

کتاب عین الحیات

  • 28,000 تومان

درباره کتاب عین الحیات
وصایای اخلاقی رسول خدا به ابوذر غفاری
آنچه در این نوشتار می آید نصیحت های پیامبر اعظم ـ صلی الله علیه و آله ـ به ابوذر غفاری است. این حدیث در کتاب «مکارم الاخلاق» اثر رضى الدین، حسن بن فضل طبرسى، از علماى قرن ششم هجرى، فرزند امین الإسلام طبرسى(صاحب تفسیر مجمع البیان) آمده است. ایشان این حدیث را از پدرشان با ذکر سلسه سند ذکر می نماید؛ سپس این حدیث در کتاب« تنبیه الخواطر و نزهة النواظر» معروف به« مجموعه ورّام» نوشته ورام بن ابى فراس مالکى اشترى (متوفاى 605 هجرى) آمده است.  مرحوم مجلسی نیز این حدیث را به نقل از کتاب«مکارم الاخلاق» در جلد 74 بحار الانوار آورده است. ایشان پس از نقل این روایت، سندهای دیگری را ذکر می نمایند.این روایت از طریق ابو أسود دؤلی نقل شده است.
در ترجمه این متن از ترجمه آقای سید ابراهیم میر باقری استفاده شده است.
ابوذر گفت: روزی در مسجد، خدمت رسول گرامی رسیدم.در مسجد، جز پیامبر اسلام و علی ـ علیهما و آلهما السلام ـ کسی دیگر نبود .خلوت مسجد را مغتنم شمردم و پیش رسول اللّه رفته، گفتم:«ای رسول خدا!پدر و مادرم فدایت ... مرا وصیت و سفارشی کن، تا خداوند مرا به خاطر آن سود دهد.»
فرمود: چه خوب، ای ابوذر ! تو از مایی.تو از خانواده مایی، و تو را سفارش می کنم که آن را خوب فراگیری، وصیت و توصیه ای که در بردارنده تمام راه ها و روش های خیر و خوبی است. اگر آن را بیاموزی و پاسدارش باشی به منزله دو بالی خواهد بود که تو را در پرواز مدد کند.
ای ابوذر!خدا را آنگونه عبادت کن که گویا او را می بینی.اگر تو او را نمی بینی، او تو را می بیند. بدان که سرآغاز عبادت و خداپرستی، «معرفت» و «شناخت» است. او قبل از هرچیز، «اوّل» است و چیزی پیش از او نبوده است.او یکتایی است که دوّمی ندارد.پایندهای است که نهایت ندارد. آسمانها و زمین و آنچه در آنهاست، پدید آمده از قدرت اوست.او«آگاه» و «توانا» است.
پس از توحید، مرحله دوم «بندگی خدا»، ایمان آوردن به من است و اعتراف و اقرار به این که خداوند مرا به سوی تمامی بشریت، به عنوان «بشیر» و «نذیر» فرستاده است، تا این که خلایق را به فرمان خدا به سوی حق (که خداوند است)دعوت کنم.
پس از توحید و اعتراف به رسالت من، دوستی کردن با «اهلبیت من» است، این خانه و خانوادهای که به خواست خدا و اراده او نجس و پلیدی از آن رفته و به «طهارت» رسیده است و بدان‏ اى ابا ذر! که خداوند خاندان مرا در میان امتم مانند کشتى نوح قرار داده هر کس سوار شد نجات یافت و هر کس دورى کرد نابود شد و مانند باب حطه است در بنى اسرائیل هر کس وارد شد در امان بود.
اى اباذر! وصیت مرا یاد بگیر که خوشبخت دنیا و آخرت باشى.
اى اباذر! دو نعمت است که در آن دو بسیارى از مردم مغبونند تندرستى و آسودگى.
اى اباذر! پنج چیز را پیش از پنج تا غنیمت بشمار: جوانیت را پیش از پیرى؛ تندرستیت را پیش از بیمارى؛ دارائیت را پیش از نادارى؛ آسودگیت را پیش از سرگرمى؛ زندگیت را پیش از مُردن.
ای اباذر! از این که کاری را به آینده موکول کنی (و کار امروز را به فردا بیفکنی «تسویف») بپرهیز.تو امروز، در مقابل امروزت هستی، از آینده چه خبر داری؟اگر فردایی داشتی، برای فردایت چنان باش که برای امروزت بودی.و اگر به فردا نرسیدی، بر کوتاهی و قصور امروز، اندوه نخواهی داشت.
ای اباذر! چه بسا کسانی که به استقبال روزی می شتابند و در انتظار فردایی هستند ولی هرگز به آن نمی رسند.اگر به اجل و سرنوشت آن بیندیشی، آرزوهای دور و دراز، و مغرور شدن به آنها را دشمن خواهی دانست.
ای اباذر! در دنیا چنان باش که گویی غریبی هستی، یا یک رهگذر، و خود را از اهل گور به حساب آور.
اى اباذر! بامداد که شد وعده‏ى شام را به خود مده. هر گاه شام کردى سخن فردا را مگو.
ای ابوذر! قبل از بیمار شدن، از سلامتی ات بهره برداری کن و قبل از مرگ، از حیات خود، چرا که، نمی دانی نام و نشان تو در فردا چیست.
ای اباذر! بپرهیز از این که مرگ، در حال لغزش و خطا تو را دریابد، که دیگر نه امکان بازگشتی هست و نه پوزش، پذیرفته می شود و نه تو را برای آنچه به جا نهاده ای می ستایند و نه اشتغالات، عذری به حساب می آید.
اى اباذر! بر عمرت، از درهم و دینارت حریص‏تر باش.
ای اباذر! هر یک از شما منتظر چیست؟ ثروتی که طغیان آور است؟ فقری که نسیان آور است؟ مرضی که به فساد می کشد؟ پیری و کهولتی که زمین گیر می کند؟ یا مرگی که شتابان به سراغ می آید؟ یا دجّالی که بدترین غایب مورد انتظار است؟ یا فرا رسیدن قیامت را ؟ و ساعت قیامت، وحشت بارتر و تلخ تر است.
همانا بدترین مردم در قیامت عالمى است که از علمش بهره نگیرد، و هر که علم را براى جلب خاطر و نظر مردم طلب کند به سوى بهشت راه نیابد.
اى اباذر! هر که علم را براى فریب مردم تحصیل کند بوى بهشت را استشمام نکند.
اى اباذر! چون چیزى از تو بپرسند که ندانى، بگو: «نمی دانم» تا ازعواقب آن آسوده باشى و به آنچه ندانى فتوى مده تا از عذاب قیامت برهى.
اى اباذر! جمعى از بهشتیان بر دوزخیان در آیند و از آنها بپرسند: چرا شما جهنمى شُدید که ما از تعلیم و تربیت شما به بهشت در آمدیم؟ جواب دهند: ما به خوبى‏ها امر مى‏کردیم و خود خوبى نمی کردیم.
اى اباذر! حقوق خداوند متعال بیش از آن است که بندگان بتوانند حق همه آنها را اداء کنند و نعمت هاى او بیش از آن است که بندگان شماره توانند کرد؛ ولى صبح و شام در حال توبه باشید.
اى اباذر! حقوق پروردگار، بیش از آن است که بندگانش بتوانند ادا کنند. نعمت های خدا ، افزون تر از آن است که بندگان، قدرت شمارش آن را داشته باشند.
ای اباذر! تو، در گذشت شب و روز، در حالی به سر می بری که اَجَل ها کم می شود. کارها دقیقاً محفوظ است. مرگ هم ناگهان می رسد. هر زارع و کشتکاری، آنچه را کاشته درو می کند (گندم از گندم بروید، جو ز جو) هرکس به هر چیزی برسد، خداوند عطا کرده، و هرکه از گزند و شرّی محفوظ مانده، خداوند نگهبانش بوده است.
ای اباذر! پرهیزکاران، سرورانند و فقها، رهبران هستند. همنشینی با اهل تقوا و فقه، سبب فزونی دانش و دین است. مؤمن، گناهش را همچون صخره ای سنگین می بیند که می ترسد بر سرش بیفتد و کافر، گناه خود را همچون مگسی می بیند که بر بینی اش می گذرد.
ای اباذر! هرگاه خداوند، اراده نیکی به بنده ای بکند، گناهانش را همیشه پیش چشمش قرار می دهد و هرگاه خوبی کسی را نخواهد، گناهانش را از یادش می برد.
اى اباذر! به خُردى گناه نگاه نکن و لکن عظمت خدایى را که عصیانش کرده‏اى توجه کن.
اى اباذر! مؤمن بر گناهى که کرده از گنجشکى که گرفتار قفس شده‏ (و براى آزادى تقلّا می کند) مضطرب تر و پر هیجان‏تر است.
اى اباذر! هر که عملش با گفته‏اش یکى باشد نصیب و بهره خویش را برگیرد و هر که عملش خلاف سخنش باشد به خود ستم روا داشته است.
اى اباذر! انسان به واسطه گناهى که می کند از روزى محروم می گردد.
اى اباذر! کارى را که به تو هیچ ارتباطى ندارد رها کن و جز به آنچه تو را سود بخشد سخن مگو و زبانت را نگه دار چنان که زر و سیمت را حفاظت مى‏کنى.
اى اباذر! خداوند متعال گروهى را به بهشت مى‏برد و چندان که ملال یابند به ایشان عطا مى‏کند و قومى دیگر در درجات بالاتر فوق آنها منزل می گیرند، دسته اول وقتى ایشان را مى‏بینند می شناسند و مى‏گویند: خداوندا اینها دوستان ما بودند که در دنیا با هم بودیم چرا آنها را در مقامى برتر نشاندى؟
جواب آید که: آنها در وقتى که شما سیر بودید گرسنه و روزه دار بودند، و در شب که چشمان شما در خواب خوش بود آنها (به عبادت) بیدار بودند.
اى اباذر! خداوند روشنى چشم مرا در نماز قرار داده و نماز را چنان محبوب من ساخته که غذاى لذیذ را براى گرسنه و آب گوارا را در کام تشنه؛ اما گرسنه از غذا سیر شود ولى من از نماز هرگز سیر نمى‏شوم.
اى اباذر! هر که در شبانه روز غیر از نمازهاى واجب 12 رکعت نماز مستحب گزارد خانه‏اى در بهشت حق واجب اوست.
اى اباذر! تو مادام که مشغول نماز مى‏باشى درب پادشاه جبار و پیروزى را مى‏کوبى و هر کس باب سلطانى را بکوبد سرانجام به رویش باز گردد.
اى اباذر! هیچ مؤمنى به نماز نایستد مگر آن که خوبى‏ها و اجرها بین او تا عرش پراکنده شود و فرشته‏اى بر او گماشته شود که بگوید: اى پسر آدم اگر بدانى که چه اجرى براى تو هست از طرف آن که با او در نماز مناجات مى‏کنى، هرگز از نماز روز نگردانى.
اى اباذر! خوشا به حال پرچمداران در قیامت که آن را برداشته بر مردم به سوى بهشت پیشى می گیرند، آنها کسانی اند که در سَحر و غیر سَحر به مساجد مى‏شتابند.
اى اباذر! نماز ستون دین و زبان بزرگ تر است، و صدقه خطا را مى‏شوید، و زبان بزرگ تر است و روزه سپر از آتش است و زبان بزرگ تر است و جهاد بزرگى و شرف است و زبان بزرگ تر است.
اى اباذر! هر درجه بالاتر بهشت نسبت به درجه پائین‏تر به اندازه بلندى آسمان برترى دارد و گاه بنده‏اى سر به آسمان بر می دارد نورى بر او می زند که چشمش را خیره می کند در این وقت به فغان آید که این نور چیست؟ پاسخ شنود که این نور برادر مؤمن تو است، پس گِله آغاز کند که خداوندا در دنیا با هم عمل مى‏نمودیم و چرا مقام او این چنین بر من فزونى دارد، جوابش دهند که عمل او از تو برتر و بهتر بود، بعد به دل وى رضایت داده شود که به مقام خود خشنود باشد.
اى اباذر! دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و هیچ مؤمنى در دنیا صبح نکند مگر آن که حزین باشد و چرا حزین نباشد که خداوند به وى بیم داده است که حتما به دوزخ در خواهد آمد ولى وعده بیرون شدن از دوزخ حتمى نیست و در دنیا دچار گرفتاری ها و مصیبت ها و رنج هاى جانگاه مى‏شود و ستم مى‏بیند و کمک نمی شود و دل به ثواب خدا بسته و همواره محزون است تا از دنیا جدا شود و آنگاه است که به راحت و مقام ارجمند نایل آید.
اى اباذر! خداوند به هیچ عبادتى که بالاتر از حزن طولانى باشد بندگى نشده است.
یا اباذر! هر که را علمى داده شده که او را به گریه نیاورد حقیقتاً به او دانشى بى‏سود داده شده، که خداوند علما را چنین مدح می کند: «آنان که پیش از آن دانش داده شده‏اند چون (قرآن و کلمات حق) بر آنها خوانده شود به سجده مى‏افتند و بینى به خاک مى‏سایند و می گویند: خداى ما منزه است که وعده او انجام پذیر است، و به سجده افتند و بگریند و بر خشوعشان افزوده گردد.»[4]
یا اباذر! هر که مى‏تواند گریه کند بگرید و هر که نمى‏تواند گریه کند در دل همواره محزون باشد و حالت گریه بر خود گیرد، که آدم سنگدل از خداى متعال دور است؛ ولى نمى‏فهمند.
اى اباذر! خداوند می فرماید: براى یک بنده، دو بیم و خوف را جمع‏ نمی کنم و نیز وی را دو امن و راحت نمى‏بخشم. اگر در دنیا از خوف من در امان و فارغ باشد در قیامت گرفتار بیمش سازم و اگر در دنیا از من بترسد از خوف در قیامت در امانش بدارم.
یا اباذر! اگر کسى به قدر هفتاد پیغمبر عمل (صالح) دارد باید آنها را به چیزى نشمرد، و همواره در اضطراب باشد که نکند در قیامت نجات نیابد.
یا اباذر! بنده گناهکارى را در قیامت مى‏آوردند و گناهانش را در برابر دیده‏اش مى‏نهند، مى‏گوید من در دنیا همواره بر این گناه خود ترسان بودم و در نتیجه همین سخن، بخشوده مى‏گردد.
یا اباذر! مردی که به کارهاى خوب خودش تکیه و خاطر جمعى دارد و به نظر خود گناهان صغیره و کوچکى انجام می دهد و (آنها را تا دم مرگ رها نمى‏کند) در روز قیامت خداوند بر او خشمگین خواهد بود و مرد دیگرى که گناه مرتکب مى‏شود ولى بعدا آنها را ترک نماید در قیامت در امان خواهد بود.
اى اباذر! گاه بنده‏اى گناه مى‏کند و بهشت مى‏رود.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط