حساب کاربری
تماس با ما

کتاب قصه های پشمکی 1: اردوی مامان باباها و 9 قصه ی دیگر

کتاب قصه های پشمکی 1: اردوی مامان باباها و 9 قصه ی دیگر

  • 35,000 تومان
  • 28,000 تومان

کتاب قصه های پشمکی 1: اردوی مامان باباها و 9 قصه ی دیگر

گزیده‌ای از کتاب


صدای زنگ مدرسه بلند شد. «دررررینگ دررررینگ»

صحرا با شنیدن صدای زنگ، مثل برق و باد از کلاس بیرون پرید و به سمت خانه دوید. تنها سرگرمی دخترک این بود که بعد از مدرسه به مغازه‌ی مادرش برود، پشت قفسه‌های کتابخانه قایم شود و با خیال راحت کتاب بخواند.

صحرا زود وارد مغازه شد تندی مادرش را بوسید و بدوبدو رفت کنار قفسه‌ی کتاب‌های مورد علاقه‌اش؛

آن روز خانم معلم درباره صحرای بزرگ افریقا صحبت کرده بود. صحرا و بچه های کلاس خیلی خندیده بودند به نظر آن‌ها خیلی بامزه بود که اسم یک نفر با اسم بیابان ماسه‌ای یکی باشد. بچه ها در گوش یکدیگر می‌گفتند: صحرا در صحرا و غش غش می‌خندیدند.

برای همین صحرا یک راست رفت سراغ کتاب‌هایی که در مورد صحرای بزرگ افریقا بود و کتابی را انتخاب کرد. کتاب پر از عکس‌های رنگی بود. صحرا کتاب را ورق زد. او با هیجان تپه های شنی آبی، زرد و سبز را تماشا کرد. بعد روی یکی از صفحه ها مکث کرد. آن صفحه عکس آبادی کوچکی بود. دخترک دستش را آرام روی صفحه کشید و در خیالش نرمی ماسه ها را حس کرد. یک دفعه به نظرش رسید که عکس زنده شد و پووووف دخترک افتاد روی ماسه‌ها، با تعجب به دوروبرش روی

نگاه کرد کتابخانه غیب شده بود! صحرا بلند شد. گرمای ماسه ها را کف پاهایش احساس کرد. بله صحرا توی صحرا بود.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب