حساب کاربری
تماس با ما

کتاب قصه های شیرین جهان13 (نیم وجبی)

کتاب قصه های شیرین جهان13 (نیم وجبی)

  • 30,000 تومان
  • 24,000 تومان

کتاب قصه های شیرین جهان13 (نیم وجبی) 

گزیده‌ای از کتاب

روزی، روزگاری، پیرمرد و پیرزنی در دهکده‌ای کوچک و زیبا زندگی می‌کردند. آن‌ها فرزندی نداشتند و برای همین، هر روز و شب دعا می‌کردند و از خدا می‌خواستند که به آن‌ها فرزندی هدیه کند. یک روز که در عبادتگاه مشغول دعا بودند، یک دفعه صدایی به گوششان رسید. نوزاد کوچولویی با صدایی قشنگ و شیرین گریه می‌کرد. نوزاد، پسری خیلی خیلی کوچولو به اندازه بند انگشت بود. زن و شوهر پیر، اول خیلی تعجب کردند؛ اما بعد، حسابی خوشحال شدند و خدا را شکر گفتند زیرا آرزویشان را برآورده کرده و فرزندی به آن‌ها بخشید بود. بعد هم چون پسرشان خیلی کوچولو بود اسمش را نیم وجبی گذاشتند.

از آن روز به بعد، زندگی شاد و تازه‌ای در کلبه پیرمرد و پیرزن شروع شد. آن دو خیلی سعی می‌کردند که پسرشان خوب رشد کند. اما چه فایده! نیم وجبی همان طور نیم وجبی مانده بود و رشد نمی‌کرد. بچه های دهکده همیشه نیم وجبی را به خاطر کوچولو بودنش مسخره و اذیت می‌کردند. مثلا قورباغه ای را می‌آوردند و می گفتند: آهای فسقلی! تو این قدر کوچکی که حتی قورباغه هم می‌تواند تو را یک لقمه‌اش کند.

نیم وجبی با غصه و ناراحتی به کلبه‌شان برمی‌گشت. مادرش هم که ناراحتی او را می‌دید، مجبورش می‌کرد که هر چقدر جا دارد کوفته برنجی‌های بزرگ بخورد تا زودتر رشد کند. روزی نیم وجبی به پدر و مادرش گفت: من تصمیم گرفته‌ام برای درس خواندن به پایتخت بروم. می‌خواهم در آینده آدم مهمی برای کشورم بشوم و کارهای به درد بخوری انجام بدهم...

خرید کتاب قصه های شیرین جهان13 (نیم وجبی) اثر شاگا هیراتا ترجمه سبا بابایی انتشارات قدیانی از سایت کتابفروش دات کام با تخفیف

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب