کتاب درآمدی بر ایده علوم انسانی اسلامی
کتاب درآمدی بر ایده علوم انسانی اسلامی
- ناشر: پژوهشگاه حوزه و دانشگاه
- مولف: محمدتقی موحد ابطحی
- تعداد صفحه: 284
- نوع جلد: شومیز
- قطع: وزیری
- موضوع: علوم انسانی-راهنمای آموزشی
- گروه سنی: بزرگسال
- شابک: 978600298376
- موجودی : در انبار
- 128,000 تومان
-
115,200 تومان
کتاب درآمدی بر ایده علوم انسانی اسلامی
مروری کوتاه و گذرا بر تاریخ آنچه امروزه علم نامیده میشود، نشانگر آن است که تحول علم در مقادیر و سطوح مختلف در تمامی علوم رخ داده و میدهد و به تعبیر دیگر تحول علم را میتوان یک امر طبیعی و همیشگی قلمداد کرد. تحول تدریجی علم نشان از آن دارد که با توجه به ظرفیتهای نامحدود، واقعیت از یک سو و ظرفیتهای ادراکی محدود و خطاپذیر آدمی علم همواره در مسیر نیل به هدف نهایی خود شناخت واقع در حال رشد و تکامل است ریشههای دانش امروز بشری را باید در تمدنهای کهن ازهند، چین، ایران، مصر و... که قدمتی چند هزار ساله دارند جستجو کرد. اما مطابق با تاریخ نگاریهای علم موجود، علم امروزی عمدتاً ریشه در تمدن یونانی و رومی با قدمتی کمتر از سه هزار سال دارد؛ بنابراین روایت تمدن یونانی و رومی در مسیر گسترش خود از دستاوردهای علمی تمدنهای دیگر استفاده کرد. پس از شکست تمدن یونانی و رومی این علم در تمدن اسلامی به رشد خود ادامه داد و مجدداً از دستاوردهای علمی تمدنهای کهن ایران، هند و مصر استفاده کرد با افول تمدن اسلامی، علم فرایند توسعه خود را در اروپا دنبال کرد؛ تا آنکه در قرن هفدهم میلادی تحولات عظیمی در عرصه های مختلف علمی فیزیک، شیمی، زیست شناسی و پزشکی پدید آمد که از آن تحت عنوان انقلاب علمی یاد میشود. به دنبال انقلاب علمی جنبشی تحت عنوان روشنگری در کشورهای اروپایی پدید آمد که در تلاش بود با فاصله گرفتن از دین و متافیزیک و روی آوردن به منطق حاکم بر علوم طبیعی جدید به ویژه فیزیک تمامی مسائل و مشکلات بشری را حل و رفع کند. به دنبال این ذهنیت علوم انسانی جدید در قرن نوزدهم پا به عرصه گذاشتند و کوشیدند با بهره گیری از روش علوم طبیعی به تحلیل پدیدههای انسانی و اجتماعی بپردازند و مسائل و مشکلات فردی و جمعی را بر طرف کنند.
هم زمان با شکل گیری علوم انسانی طبیعت گرایانه ایدئالیسم و رمانتیسم آلمانی به تبع آرای فلسفی ایمانوئل کانت (۱۷۲۴ - ۱۸۰۴)، یوهان گوتلیپ فیشته (۱۷۶۲ - ۱۸۱۴) فريدريش ويلهلم - یوزف فون شلینگ (۱۷۷۵ - ۱۸۵۴) گئورگ ویلهلم فریدریش هگل (۱۷۷۰ - ۱۸۳۱)، یوهان هر در (۱۸۰۳ - ۱۷۴۴)، ويلهم فون هومبولت (۱۷۶۷ - ۱۸۳۵)، آدولف باحتین (۱۸۲۶ - ۱۹۰۵) و..... سرمنشأ شکل گیری جریانهای ضد طبیعت گرایانه در حوزه علوم انسانی شدند که با تأکید بر تفاوت ماهوی موضوع علوم انسانی از موضوع علوم طبیعی استفاده از روشهای علوم تجربی طبیعی که مصداق اکمل آن فیزیک نیوتنی بود را در علوم انسانی مجاز نمیدانستند. مروری بر تاریخ (حدوداً ۲۰۰ ساله) شکل گیری علوم انسانی جدید و تحولات آن نشان از تأثیر پذیری شدید ایــن علوم از موقعیت تاریخی اجتماعی و افکار فلسفی حاکم بر جامعه علمی دارد. آشنایی اولیه اما غیر آکادمیک ایران با علوم انسانی جدید به سالهای ۱۲۵۰ هجری و آشنایی آکادمیک با علوم انسانی جدید به سالهای ۱۳۲۰ و هر دو با نظر به نقش این علوم در تنظیمات مهندسی جامعه انجام میگیرد. علوم انسانی متناسب با چنین هدفی علوم انسانی پوزیتیویستی بود و این امر موجب ورود و غلبۀ علوم انسانی با رویکرد پوزیتیویستی در فضای علمی کشور شد. همزمان با آغاز جنبشهای اجتماعی و انقلابی در ایران اندیشههای مارکسیستی به منزله علوم اجتماعی انتقادی عمدتاً در فضای غیردانشگاهی ایران رواج یافت. پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران این احساس در جمعی از دانشگاهیان و مسئولان مملکتی پدید آمد که علوم انسانی غالب به خاطر نوع نگاهی که به چیستی انسان و سعادت وی دارند و روشی که برای تحلیل واقعیتهای انسانی به کار میبرند نمیتوانند به نیازها و انتظارات جامعه ایرانی- اسلامی پس از انقلاب پاسخ دهند. از سوی دیگر، مبانی فلسفی مندرج در علوم انسانی رایج نیز با جهان بینی اسلامی تعارض داشت. چنین توجهاتی موجب شد بلافاصله پس از پیروزی انقلاب اسلامی ایران بحث بازنگری در علوم انسانی در دستور کار ستاد انقلاب قرار گیرد و اقداماتی در زمینه تحول دانشگاه و حرکت به سمت دانشگاه اسلامی و همچنین تحول علوم انسانی و حرکت به سوی علوم انسانی اسلامی به مرحله اجرا درآید.