حساب کاربری
تماس با ما

کتاب دانشمندان مسلمان 3: خواجه نصیرالدین طوسی

کتاب دانشمندان مسلمان 3: خواجه نصیرالدین طوسی

  • 50,000 تومان
  • 40,000 تومان

کتاب دانشمندان مسلمان 3: خواجه نصیرالدین طوسی

گزیده ای از کتاب

خواجه نصیرالدین طوسی

از قم تا طوس راه زیادی آمده بودیم اما تا چشممان به گنبد و بارگاه حضرت رضا السلام افتاد تمام خستگی‌ها یادمان رفت.

دلم می‌خواست از راه رسیده و نرسیده، باروبنه و اسب و استر را رها کنم و بروم زیارت، اما بانوجان گفت: آن گرمابه را میبینی؟ همانی که کنار آن درخت‌های تنومند است. خوب که نگاه کردم از لابه لای برگ‌های انبوه درختان چنار تنومند گرمابه ای را دیدم و گفتم : آری میبینم .

بانوجان گفت: زشت است که با این سر و تن خاک آلود و خسته برویم زیارت بیا اول برویم گرمابه و تنمان را از خستگی و خاک راه پاک کنیم و بعد برويم.

حق با بانوجان بود به کاروانسرا رفتم و غرف‌های اجاره کردم و باروبنه‌مان را در آن نهادم اسب و استر را هم به طویله همان کاروانسرا بردم و از مسئول طویله خواستم خوب به آنها رسیدگی کند تا خستگی راه از تنشان به در شود. بعد هم با بقچه رخت‌های پاک راهی گرمابه شدیم.

آن قدر شوق زیارت داشتم که کار شست وشو را خیلی زود تمام کردم. از گرمابه بیرون آمدم و سرخوش از مشت و مال دلاک به کتف‌ها و پاهایم بودم که دیدم بانوجان از در زنانه گرمابه بیرون آمد. گونه هایش سرخ بود و صورتش حسابی گل انداخته بود یاد گرمابه رفتن‌هایش در قم افتادم.

آن جا آن قدر با وسواس خودش را میشست که همیشه تا ساعت‌ها بعد از بیرون آمدن از گرمابه سر و صورتش سرخ بود.

با سر و تن و رخت پاک، راهی بارگاه حضرت رضا (ع) شديم. 

برای رسیدن به حرم باید از بازار می‌گذشتیم از میان دکان‌های ادویه فروشی و فرش فروشی و رخت و گالش فروشی ..... تا به آن روز آن همه دکان در کنار هم ندیده بودیم. بازار پر بود از صدای فروشندگان و خریداران که داشتند سر بهای کالاها با هم چهنه می‌زدند.


نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط