کتاب بال های رنگی رنگی: کوهی که خنده رو بود
کتاب بال های رنگی رنگی: کوهی که خنده رو بود
- ناشر: مهرستان
- مولف: سنا سقفی
- تعداد صفحه: 36
- نوع جلد: شومیز
- قطع: وزیری
- موضوع: داستانهای مذهبی-علیبنابیطالب (ع)-داستان-22 قبل از هجرت
- گروه سنی: کودک و نوجوان
- شابک: 9786227763300
- موجودی : در انبار
- 85,000 تومان
-
72,250 تومان
کتاب بال های رنگی رنگی: کوهی که خنده رو بود
گزیدهای از کتاب
خدای لطیف یک دسته مأموریت به فرشتهی کاروبار داد.
فرشتهی کاروبار بقیهی فرشته ها را صدا کرد و مأموریتها را پخش کرد بینشان ؛هر کدام بال زدند و پریدند طرفی، یکی بادها را برد. یکی ابرها را هل داد. یکی رفت سراغ کوهها. یکی پرید پیش بچه ها و ...
همه جا پر از فرشته شد؛ اما هنوز چند مأموریت ویژه مانده بود.
فرشتهی باد فوت کرد و نسیم بین برگ درختان پیچید. فرشتهی کاروبار ابرها را هل داد وسط آسمان؛ آنها را شکل یک کوه درست کرد. زمین را نگاه کرد و گفت حالا نوبت مأموریتهای کوهی است.
فرشتهی باد خندید و بالهایش را تکان تکان داد.
فرشتهی کاروبار یکی یکی مأموریتها را پخش میکرد.
- تو که بالهایت بزرگاند، به جای فرشتههای قبلی کوهها را سفت و محکم در جایشان نگه دار.
- فرشته برفی، دانههای برفت را بریز روی کوه ها؛
تو برو و از حالا مواظب جوانهی درختهای روی کوهها باش.
فرشته ی باد بال زد .جلوتر فرشتهی کاروبار را نگاه کرد. بال هایش را به هم زد و گفت: «من....! من چی؟ بروم بادها را دور کوه بچرخانم؟ چرخی زد و ادامه داد: «یا برفها را روی کوه ها پخش کنم؟»
بعد ریزریز خندید و گفت: «بزهای کوهی چطور؟ باد را دور شاخهایشان بگردانم؟»
فرشتهی کاروبار بالهایش را به سمت یک نقطهی دور گرفت و گفت: «فرشته ی باد تو برو آنجا و... و هنوز حرفش تمام نشده بود که فرشتهی باد بال زد و به طرف نقطه رفت.