حساب کاربری
تماس با ما

کتاب آمیتیس بی کله 2: معلم پرنده

کتاب آمیتیس بی کله 2: معلم پرنده

  • 115,000 تومان
  • 92,000 تومان

کتاب آمیتیس بی کله 2: معلم پرنده

گزیده‌ای از کتاب

کوله‌ی نارنجی

آمیتیس با سروصدای الی اسکلت و پوتو از خواب پرید. الی و پوتو از دو طرف تخت دست‌های او را گرفته بودند و محکم می‌کشیدند. الی لباس سفید و تمیزی پوشیده بود و دستکش دست کرده بود. پوتو هم با یک دست آمیتیس را گرفته بود و با دست دیگر آشغال گوشش را در می‌آورد و توی دهانش می‌چپاند.

الی با صدای نازکی که چق چق می‌کرد داد زد: «بیدار شو، زود باش، الان دیرت میشه، باید بری مدرسه سرویس میره,»

این بدترین خبری بود که آمیتیس توی این صبح‌های پاییزی می‌شنید. تعطیلات تابستان مثل برق و باد تمام شده بود و مدرسه‌ها باز شده بودند و آمیتیس مجبور بود هر روز صبح زود بلند شود و به مدرسه برود. جایی که اصلاً اصلاً اصلاً دوست نداشت.

الی اسکلت گفت: زود دست و صورتت رو بشور و بیا صبحانه ات رو بخور، کیف و لباس‌هات رو هم آماده کردم.

الی با اینکه اسکلت بود، خیلی تمیز و با سلیقه بود و درست مثل یک کدبانوی واقعی عمل می‌کرد.

-راستی مسواک هم بزن تنبلی نکنی‌ها

آمیتیس خمیازه‌ای کشید و با تنبلی از تختش پایین آمد و خواب آلود از کنار پوتو رد شد. پوتو گفت: خاک تو گورت، مووزوزی کله بشقابی صبحت قروقاتی!»

آمیتیس با بیحالی گفت: «سلام صبح تو هم به خیر و باز خمیازه‌ای کشید و به طرف دستشویی راه افتاد. پنجره‌ی اتاق باز بود و نسیم خنکی پرده‌ی صورتی و گلدار اتاق را تکان می‌داد. دیشب تا صبح باران باریده بود و هوا گرفته و مرطوب بود بوی گل‌های وحشی اتاق را پر کرده بود. این گل‌ها را الی بعد از رفتن پدر آمیتیس چیده و توی گلدان چینی گذاشته بود.

هر بیست آپارتمان مجتمع مسکونی پزشکان سه اتاق خوابه بودند. آمیتیس دست و صورتش را شست و صبحانه‌اش را خورد. بعد لباس‌هایش را پوشید و یک مشت پاستیل رنگی توی جیب مانتویش ریخت و یکی از پاستیل‌ها را توی دهانش پرت کرد و آرام آرام مکید. آمیتیس کشته مرده‌ی پاستیل بود. الی که با نگرانی نگاهش می‌کرد جلویش را گرفت و گفت دیگه این کار رو نکن خطرناکه ممکنه توی گلوت گیر کنه و خفه بشی.

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط