حساب کاربری
تماس با ما

کتاب هدیه ی سیزده سالگی جرمی فینک

کتاب هدیه ی سیزده سالگی جرمی فینک

  • 185,000 تومان
  • 157,250 تومان

کتاب هدیه ی سیزده سالگی جرمی فینک

رده سنی نوجوان

از لیزی می‌پرسم: "تا حالا دقت کردی روز اول تعطیلات تابستونی چقدر رنگ همه‌چی براق‌تره؟ پرنده‌ها بلندتر می‌خونن؛ انگار هر کاری بخوای، شدنیه."

لیزی که مشغول نگاه کردن به مجله‌های مصور توی قفسه‌های مغازه مجلات مصور و جادویی فینک (مغازه عمو آرتور من) است، زیر لب می‌گوید "هان؟ آره، کاملا. براق‌تر، بلندتر، شدنی."

شاید خیلی‌ها ناراحت شوند که دوست صمیمی‌شان این‌طور نصفه‌نیمه به حرف‌هایشان گوش بدهد، ولی خب من ترجیح می‌دهم با لیزی (با همین مدل حرف گوش دادنش) حرف بزنم تا با خودم. این‌طوری اقلاً توی خیابان مردم بهم زل نمی‌زنند.

برنامه‌ام برای دو ماه آینده این است که یکی دوتا تردستی یاد بگیرم، کتاب‌های کلاس هشتم را از کتابخانه امانت بگیرم تا بتوانم در درس‌هایم جلو بیفتم (البته این را به لیزی نگفته‌ام، چون مسخره‌ام می‌کند) و شب‌ها هم تا هر وقت دلم می‌خواهد بیدار بمانم. این تابستان قرار است حسابی خوش بگذرد؛ جشن تابستانی سالانه که اواسط تابستان برگزار می‌شود از یک طرف و تولد سیزده سالگی‌ام که مدت‌هاست منتظرش بوده‌ام هم از طرف دیگر. من معمولا عاشق جشن تابستانی هستم، ولی امسال باید توی یکی از مسابقه‌هایش شرکت کنم و حسابی دلشوره دارم. خوب است که لااقل جشن تولدم هم همان هفته است. دیگر از این‌که من را "بچه" حساب کنند، خسته شده‌ام و بی‌صبرانه منتظرم که رسماً "نوجوان" شوم. بالاخره من هم از رازورمزهای نوجوانی باخبر می‌شوم.

امیدوارم دست دادن سری هم بخشی از این راز و رمزها باشد؛ همیشه دلم می‌خواست عضو باشگاهی باشم که اعضایش وقتی همدیگر را می‌بینند به شکل خاصی با همدیگر دست می‌دهند.

لیزی یواش، اما تیز درِ گوشم می‌گوید: "فرار کن!" وقتی لیزی درِ گوشم می‌گوید فرار کن فقط یک معنی می‌تواند داشته باشد؛ یک چیزی دزدیده. او خیلی شانس آورد که عمو و پسرعمویم، میچ، پشت مغازه‌اند و او را ندیدند؛ آن‌ها با کسانی که جنس از مغازه بلند می‌کنند خیلی خوش‌رفتار نیستند. 

نظر بدهید

توجه: HTML ترجمه نمی شود!
    بد           خوب
محصولات مرتبط