کتاب مدرسه ی عجیب و غریب 11 : خانم اسپاک ناظم ترسناک
کتاب مدرسه ی عجیب و غریب 11 : خانم اسپاک ناظم ترسناک
- ناشر: افق
- مولف: دن گاتمن
- مترجم: محبوبه نجف خانی
- تعداد صفحه: 88
- نوع جلد: شومیز
- قطع: رقعی
- موضوع: داستان های ماجراجویانه آمریکایی - داستان های طنز آمیز آمریکایی
- گروه سنی: دبستان
- شابک: 9789643697907
- موجودی : در انبار
- 85,000 تومان
-
68,000 تومان
گزیده ای از کتاب مدرسه ی عجیب و غریب 11 : خانم اسپاک ناظم ترسناک
وقتی داشتیم لولهی دستمال توالت را از توی کولهمان درمیآوردیم، یواش به رایان گفتم: «روی زمین تف نکنی.»
رایان پرسید: «چرا تُف نکنم؟»
گفتم: «تو که نمیخواهی مدرک دی اِن اِی از خودت به جا بگذاری. آنها تُفمان را میبرند و آزمایش میکنند و ثابت میکنند که مال ماست.»
رایان تأیید کرد: «آره، فکر خوبی است.»
من توی برنامهی بچههای باهوش و بااستعداد هستم، برای همین، مدام از اینجور فکرهای بکر به ذهنم میرسد. آندریا هم توی برنامهی بچههای باهوش و بااستعداد هست. (البته تعجبی ندارد.)
توی باغچهی جلویی خانهی آندریا، یک درخت خیلی بزرگ بود که یکعالمه شاخه داشت و جان میداد برای آویزان کردن دستمال توالت. تصمیم گرفتیم اول دستمال توالت را روی شاخههای بالایی بیندازیم. بعد آن را بکشیم روی شاخههای پایینی تا همهی درخت را بپوشاند.
وقتی جای مناسب ایستادیم، گفتم: «خیلی خب، حاضری... هدف... آتش!»
من با تمام زورم لولهی دستمال توالت را پرت کردم. رایان هم همانموقع لولهی دستمال توالت خودش را پرت کرد. هر دو لوله بهطرف درخت به پرواز درآمدند. اما فقط یک مشکل پیش آمد. دستمالها باز نشدند!
یکی از دستمالها خورد به خانهی آندریا. آن یکی دستمال هم جایی لایی شاخههای درخت گیر کرد و پایین نیامد. حالمان گرفته شد!
رایان پرسید: «کجای کارِمان ایراد داشت؟»
گفتم: «حدس میزنم باید قبل از پرت کردن کمی بازشان میکردیم.»
رایان گفت: «حالا داری این را میگویی!»
خیال داشتیم دستمال توالت را برداریم و دوباره امتحان کنیم. ولی یکدفعه چراغی توی خانهی آندریا روشن شد و آندریا سرش را از پنجره آورد بیرون. من و رایان پشت درخت قایم شدیم.
رایان یواش گفت: «هیسس! فکر نکنم ما را دیده باشد.»
آندریا هوار کشید: «بابا! یک نفر آن بیرون دارد به خانهی ما چیزمیز پرت میکند!»
به رایان گفتم: «فرار کن!» هر دو پا به فرار گذاشتیم و تا خانه یکنفس دویدیم.
محصولات مرتبط